کد مطلب:106673 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:163

نامه 050-به امیران سپاه خود











[صفحه 214]

از نامه های امام (ع) به سرلشكریانش احتجز: منع كرد، بازداشت، نكوص: به عقب برگشتن، غمره: سختی، این نامه از بنده ی خدا علی بن ابی طالب به مرزبانان است، اما بعد، شایسته است كه حاكم و والی به خاطر برتریی كه به آن نائل شده است به رعیت تندی نكند و بر زیردستان فخر نفروشد، بلكه باید نعمتهایی كه خدا تنها نصیب او كرده است باعث نزدیكی بیشتر و محبت فزونتر او نسبت به بندگان خدا و مهربانی با برادرانش شود، بدانید كه حق شما بر من آن است كه هیچ رازی را از شما پنهان ندارم مگر اسرار جنگ را، و هیچ كاری را بدون مشورت شما انجام ندهم، مگر احكام شرعی را، در رساندن هیچ حقی به موقع خود كوتاهی نكنم، و تا پایان آن حق بایستم، و تمام شما در نزد من حق مساوی داشته باشید، پس اگر رفتار من با شما این چنین بود بر خداست كه نعمت را بر شما تمام كند، و من حق اطاعت و فرمانبری بر شما دارم، و نباید شما از فرمان من سرپیچی كنید و در هر كاری كه من صلاح بدانم كوتاهی كنید و در راه حق شدائد را با تمام وجود تحمل كنید. اما اگر شما نسبت به من این كارها را نكنید، هیچ كس در نزد من، از آن كه سرپیچی می كند خوارتر نیست، پس او را به سختی مجازات می

كنم و هیچ عذر و بهانه ای از او پذیرفته نیست و شما این پیمان را از فرماندهان (زبردست) خود بگیرید، و از طرف خود نیز چنین قولی به آنها بدهید، كه اصلاح امور شما را خداوند در این قرار داده است. بدان كه امام (ع) ابتدا به صورت كلی- همان طوری كه روش خطباست- آنچه را كه بر حاكم نسبت به رعیت واجب است بیان كرده، و آنگاه دوباره همان مطلب كلی ر به صورت تفصیلی و هم آنچه را كه بر رعیت نسبت به حاكم لازم است كه رعایت كند بازگو نموده است و بعد ایشان را به پایبندی بر آنچه كه واجب است امر فرموده است. اما اول: در عبارت: اما بعد... اخوانه به دو امر اشاره فرموده است: 1- برتری و فرادستیی كه به او (والی) اختصاص یافته، باعث بدرفتاری او نسبت به رعیت نشود، زیرا بدرفتاری او با مردم به معنی بیرون رفتن از شرایط و حدود ولایت است. 2- نعمتهای خداداده باعث نزدیكی و محبت بیشتر او نسبت به برادران دینی گردد زیرا شرط كامل شكر نعمت همین است. اما دوم: پنج چیز را بر خود لازم شمرده است: 1- هیچ رازی را- در اموری كه مصلحت باشد- جز اسرار جنگی از ایشان پنهان ندارد. و احتمال ترك مشورت با آنها در مساله جنگ به دو دلیل است: یكی آنكه، چه بسا بیشتر آنان در میدا

ن جنگ حاضر نمی شدند، و اگر امام (ع) جنگ را موكول به مشورت با آنها كند، هرگز امر جنگ سامان پیدا نمی كند. از آن رو بیتشتر وقتها امام (ع)- چنانكه قبلا گذشت- آنان را وادار به جهاد می كرد و از كوتاهی و مسامحه ی آنها در حالی كه اظهار ناراحتی می كردند، رنج می برد. دوم: این پنهان داری راز جنگ از ترس انتشار آن و رسیدن به گوش دشمن بود، كه باعث آمادگی و تدارك دشمن برای جنگ می شد، از این رو پیامبر خدا (ص) وقتی كه عازم جبهه ی جنگ می شد، از باب توریه جای دیگری را وانمود می كرد، چنان كه نقل كرده اند، هنگامی كه عازم جنگ بدر بود، نامه ای برای سپاهیان نوشت و به آنان دستور داد كه مدینه را ترك گفته و به مدت دو یا سه روز به سمت مكه حركت كنند، آنگاه به آن نوشته نگاه كنند و مطابق آن عمل نمایند، وقتی كه این مدت را سپاهیان حركت كردند، به نامه نگاه كردند، دیدند در نامه دستور رفتن به سمت نخله ی محمود، داده شده و این كه چنین و چنان كنند، آنها هم طبق دستور عمل كردند، و خود پیامبر (ص) پس از آنها رهسپار بدر شد. و پیروزی از آن سپاهیان اسلام گردید. در صورتی كه اگر موقع فرمان گسیل، به آنها می گفت كه قصد رفتن به جنگ قریش را دارد، مطلب به گوش م

ردم قریش می رسید، و آمادگی بیشتر در برابر مسلمین پیدا می كردند. و ممكن است در صورت پنهان نداشتن راز جنگ، ترس و هیبتی كه از مردم مكه در دل برخی از اصحاب بود، مانع اقدام به جنگ می شد. 2- هیچ كاری را بدون مشورت ایشان- جز در احكام شرعی- انجام ندهد، كلمه اطوی از مصدر طی را استعاره برای كتمان امری آورده است، یعنی هیچ كاری را پنهان از ایشان انجام نمی دهد، مگر این كه حكمی از احكام الهی بوده باشد، زیرا من هستم كه حكم الهی، مانند حدود و امثال آن را بدون مشورت و مراقبت كسی انجام می دهم نه شما. 3- امام (ع) هیچ حقی از حقوق ایشان را از وقت خودش تاخیر نمی اندازد مانند مقرری از بیت المال و سایر حقوق واجبی كه بر وی دارند، و جز در مقطع و موضع خود- مانند احكام مربوط به دو طرف نزاع كه نیاز به فیصله دارد- نسبت به ادای آن حق درنگ نخواهد كرد. 4- برای همه حق برابری قائل شود. دو مورد اول به مقتضای فضیلت حكمت و موارد سه و چهار به اقتضای صفت عدالت است. اما امر سوم: از اموری كه امام (ع) بر آنان (فرماندهان) حق دارد: نخست از ضرورت حق الله، یاد كرده است زیرا حكم قطعی خداوندی است كه او را پیشوا و رهبر ایشان قرار داده و از كاملترین نعمتهای

الهی كارهایی است كه او نسبت به ایشان چنان كه گفته شد، انجام می دهد، آنگاه دوباره آنچه بر آنها نسبت به آن بزرگوار واجب بوده است بازگو كرده و چند چیز را یادآور شده است: 1- سر به فرمان او باشند زیرا هیچ دلیلی وجود ندارد تا نافرمانی او را بكنند. 2- از دعوت او به هنگامی كه دعوت به كاری كند سرپیچی نكنند، كه آن دلیل بر كمال اطاعت است. 3- در انجام كاری كه مصلحت ببیند و یا برای خود آنها مصلحتش روشن باشد مسامحه و كوتاهی نورزند. 4- با تمام وجود سختیها و گرفتاریها را در یاری حق و در راه به دست آوردن آن بپذیرند. آنگاه به دنبال مطالب قبل آنها را تهدید كرده است كه اگر نسبت به وظایفی كه برشمرد و بر گردن آنهاست به پا نخیزند، به دو عقوبت گرفتار آیند: یكی خواری و بی اعتباری كسی كه از فرمان او سرپیچی كند، و دومی، سختی مجازات و پذیرفته نشدن بهانه ی او، در نزد امام (ع). پس از این كه وظایف لازم آنها را گوشزد كرد، به آنها دستور داده است كه آن گفته و پند را از وی و دیگر فرمانروایان دادگر بپذیرند، و از جانب خود، نیز، اطاعت و فرمانبرداری و انجام آنچه را كه بدان مامور شده اند و باعث می شود كه خداوند بدان وسیله كارهای آنها را اصلاح كند،

به زیردستان خود منتقل سازند. توفیق از جانب خداست.


صفحه 214.